اختلال شخصیت مرزی : براي من كه بيشتر ساعتهاي روز در مطب مشغول كارم، يكي از شايعترين و در عين حال مخرب ترين بيماري هاي شخصيتي، اختلال شخصيت بي ثبات و ناپايداره (مرزي). بچه هايي كه زير سه سالگي از مادر دور بودن يا كيفيت مراقبت مادر (يا مراقب جايگزين) خوب و امن و با ثبات نبوده، يا در اثر بيماري مزمن، بايستي مكرر در بيمارستان بستري ميشدن و علاوه بر ناخوشي فيزيكي، از مادر هم به دور بودن، مرگ والدين بخصوص مادر در كودكي، سابقه آزارهاي جنسي و جسمي و مشاهده خشونت خانوادگي، همگي در ايجاد چنين شخصيتهايي نقش مهمي دارن.
مهمترین نشانه شخصیت اختلال شخصیت مرزی
مهمترين نشانه اين افراد “عدم تحمل تنهاييه”. بيماران مرزي، شاخكهاشون نسبت به پس خوردن، بيش از حد حساسه و با بهانه تراشي مدام مي خوان از عشق پارتنرشون مطمئن شن و بالطبع شكاك و كنترلگر و انحصارطلب ميشن و در مواقعي همراه با پرخاش، كاري مي كنن كه طرف مقابل، جز ترك كردنشون راهي واسه اش نمونه. يعني همون بلايي رو سر خودشون ميارن كه كابوسش رو دارن: طرد شدن و تنها موندن.
خُلق شون به رفتار پارتنرشون وابسته اس، اگه مطابق ميلشون باهاشون رفتار بشه، سرخوش و سرمست ميشن. اما با كوچكترين بي توجهي و سردي طرف، قيامتي به پا ميكنن.
بعد از خراب شدن رابطه شون، يا دچار افسردگي شديد ميشن و خودشون رو مدام سرزنش مي كنن كه چقدر آدم مزخرفي هستن و نادم از عملكردشون، قرص ميخورن كه خودشونو بُكشن و حاضرن همه زندگيشون رو بدن كه فقط طرف برگرده؛ هموني كه تا چند وقت پيش بدترين توهين ها سزاورش بود.
عشق تمام عیار و نفرت
انگار اين بيماران بين يه عشق تمام عيار و يه نفرت ابدي، در خصوص پارتنرشون، در نوسانن. مغزشون انگار اتفاقات رو به صورت سياه يا سفيد مي بينه، و قادر نيستن ديگران و اتفاقات رو خاكستري ببينن.
در ضمن، بيماران مرزي عموما به مصرف سيگار و مواد و الكل و كاراي پرخطر اشتياق دارن. مثلا، مي تونن بدون مراقبت و بدون ترس از بارداري يا بيماري با فردي كه خوب نميشناسن رابطه جنسي برقرار كنن. وقتي عصبي ميشن نمي تونن جلوي پرخوري شون رو بگيرن، مي تونن بي مهابا خرج كنن يا بي كله رانندگي كنن.
وقتي بيماري خيلي شديد باشه، اين افراد اينقدر دچار احساس تهي بودن ميشن كه گاهي اوقات براي اطمينان از تهي نبودنِ داخل بدنشون، خودزني مي كنن، چراكه ديدن خون گواهي ميده كه چيزي حتما در وجودشون در جريانه و يا ميگن درد جسمي ناشي از بريدن بدنشون باعث ميشه دردهاي رواني شون رو احساس نكنن. راستي، ريسك خودكشي در اين بيماران پنجاه برابر بيشتر از افراد عاديه.
اختلال شخصیت مرزی از نگاه نظریهٔ روانکاوی
نظریهٔ روانکاوی جامعترین تبیینها را برای اختلال شخصیت مرزی به دست دادهاست. بنا به این نظریه اینگونه مردمان جای پایی در دنیای واقعی استوار میکنند اما هنگام مواجهه با تعارض، به جای دفاعهای پیشرفته از دفاعهای ابتدایی تری از قبیل «انکار» سود میجویند (کرنبرگ، ۱۹۷۹). شخصیتهای مرزی به علت نارسایی در ارتباط با سرپرستان خود در دوران اولیه کودکی، نگرشی نارسا و نابسنده از خویشتن و دیگران دارند.
سرپرستان آنان از وابسته بودن کودک به خویش بیشتر خرسند میشوند، و بنابراین نه تنها او را برای رسیدن به احساس تفرد و استقلال تشویق و ترغیب نمیکنند بلکه حتی ممکن است این قبیل تلاش و کوشش کودک را با تنبیه روبرو سازند. به این ترتیب است که اینگونه مردمان هرگز یادنمیگیرند که نگرش به خود را به صورت تمام و کمال متمایز از نظر دیگران سازند. همین امر موجب حساسیت افراطی آنان به نگرش دیگران دربارهٔ خودشان، و امکان وادادن و تسلیم به مردمان دیگر میشود. بر این اساس، وقتی احساس کنند دیگران طردشان کردهاند، خودشان هم خود را طرد کرده و دست به تنبیه و جرح خویشتن میزنند.
یکپارچه نکردن حس مثبت و منفی
کسانی که اختلال شخصیت بی ثبات دارند علاوه بر نارسایی یاد شده، هرگز نتوانستهاند جنبههای مثبت و منفی خودپنداره ی خویش یا برداشت از دیگران را یکپارچه کنند. علت این امر در رفتار سرپرستان آنها در دوران کودکی آنان است که هرگاه کودک وابسته به آنان و تسلیم آنان باشد او را با پاداش مواجه میسازند اما تلاشهای کودک را برای استقلال و جداشدن از سرپرست با خصومت و طرد روبرو میکنند. به این ترتیب است که شخصیتهای مرزی خودشان و دیگران را به صورت «یکپارچه خوب» یا «سراسر بد» میبینند و بین این دو در تردید میمانند. این فرایند را «دوپارگی» نامیدهاند.
تغییرپذیری و نوسان هیجانها و نگرش به روابط شان برخاسته از همین دوپارگی است.پژوهشهای دیگری دربارهٔ مردمانِ گرفتار این اختلال نشان از پیشینه بهرهکشی جسمانی و جنسی از آنان در کودکی دارد (پری؛ ۱۹۹۳). این قبیل بهرهکشی منجر به اختلالهایی در تشکیل خودانگاره شخص شده و همین اختلالها به زعم غالب نظریه پردازان، هسته مرکزی در اختلال شخصیت مرزی را میسازد. علاوه بر این، وقتی والدین یا سرپرستان کودک گاهی بهرهکش و گاهی پر از محبت و عطوفت باشند این نوسان، خود میتواند موجب بیاعتمادی عمیق کودک به دیگران و گرایش به یکپارچه خوب یا سراسر بد دانستن دیگران گردد.
پس توجه کنید که : اين بيماران حتما بايد تحت درمان دارويي و رواندرماني باشن.
متن: مهشيد ابارشي
هق 🙂