با خودمون مهربون باشیم (مهربونی با خود)

با خودمون مهربون باشیم (مهربونی با خود)
با خودمون مهربون باشیم (مهربونی با خود)

با خودمون مهربون باشیم : هميشه تو كارم با مراجعينم مات و مبهوت مي مونم از اينكه ادمها اينقدر از خودشون متنفر و عصبانين. مدام به خودشون حمله مي كنن، هرگز خودشون رو كافي نمي دونن، زبانشون با خودشون همواره تحقير كننده اس و دائما با چشماني بي رحم و طلب كار به خودشون نگاه مي كنن. نه به خودشون حق ميدن كه خسته باشن! نه غمگين! نه مضطرب! نه خشمگين و نه هيچ احساس انساني ديگه.. عجيب تر از اين خود سرزنشي، وقتيه كه مي بينم اين ادمها چقدر دلسوز دوستاشونن، مدام دغدغه برادر و خواهرشون رو دارن، واسه بچه شون جونشون در ميره! و غصه مادر و پدر لحظه اي ازشون دور نميشه! عجب داستان دردناكيه اين بي رحمي با خود و شفقت با ديگران!!

بزرگترین مانع مهربونی با خود

بعضي وقتا تو جلساتم به مراجعينم ميگم، بين دو تا معلمي كه بهت مي گم كدومشون رو براي بچه ات انتخاب مي كني؟ معلمي كه دخترت رو واسه چند دقيقه تاخير جلوي همه تحقير مي كنه و اگر يه وقت خداي نكرده كتابش رو يادش بره و با خودش نبرده باشه سخت تنبيه اش مي كنه يا معلمي رو واسه اش انتخاب مي كني كه هميشه با چشماي مهربون و لحن آروم، نگرانيهاي بچه ات رو ذوب كنه. شك ندارم كه هممون معلم دوم رو انتخاب مي كنيم ولي جاي دردناك داستان اينجاست كه وقتي نوبت خودمون مي شه با خودمون مثل يه پليس بي رحم، منتقد، سرد، عصباني و سخت گير ميشيم!!!

تحقيقات نشون داده كه بزرگترين مانع “مهربوني با خود” اينه كه ما فكر مي كنيم كه اگه با خودمون مهربون و سهل گير باشيم و خودمون رو مدام تو منگنه نزاريم تبديل به يه موجود تنبل و بي فايده مي شيم. در حاليكه در عمل نتيجه كاملا برعكسه اين انتظاره! حالا بيايد ببينيم وقتي با روش خودسرزنشي به خودمون انگيزه ميديم چه اتفاقي مي افته؟ تو اين فضا مدام ترس از شكست داريم، وقوع هر خطايي برامون غيرقابل تحمله به همين دليل همش جوري واسه زندگيمون برنامه ريزي مي كنيم كه مبادا يه روزي پشيمون بشيم، چون خودمونو مي شناسيم كه خيلي زود با خودمون قهر مي كنيم و خيلي دير مي بخشيم، پس جايي براي خطا نداريم!

بنر گل من و تو

اضطراب عملکرد

وقتي زبانمون با خودمون سختگيرانه اس دچار“اضطراب عملكرد” ميشيم. يعني هركار يا تصميمي با خودش يه دنيا ترس و نگراني مياره. بنابراين تو اين حالت احتمال اينكه اعطاي كار رو به لقاش ببخشيم و به زندگيِ روزمره و راكدمون بطور وسواس گونه اي بچسبيم خيلي بالا ميره. حالا از همه تون مي خوام بيايد از نامهربونياي كه با خودتون دارين حرف بزنيد كه حرف زدن از نامهربوني هايي كه با خودمون داريم، اولين قدم براي دلسوزي و مهربوني با خودمونه..

مهربون بودن با خود
مهربون بودن با خود

چگونه با خودمون مهربون باشیم ؟

در ادامه مطلب مي خوام در اين رابطه صحبت كنم كه چطور مي تونيم به خودمون كمك كنيم كه دلسوزانه تر و مهربون تر با خودمون رفتار كنيم؟

سئوال مهمي اينه كه چرا مهربون بودن با خودمون مهمه؟ هر كسي كه با خودش مهربونه، وقتي شكست مي خوره مي تونه خودش رو خيلي سريع تر جمع و جور كنه و دوباره دست به چالش بزنه، اين انرژي براي چالش مجدد از اون جا مياد كه انرژي اي براي خودسرزنشي و انتقاد هدر نميره!

مهربون بودن با خود چیست؟

حالا بيايم ببينيم اصلا “مهربون بودن با خود” يعني چي؟ يعني وقتي شكست مي خوريم، كار اشتباهي انجام ميديم، حرف نابه جايي مي زنيم، احساس بي كفايتي مي كنيم، همون رفتاري رو با خودمون داشته باشيم كه اگه يه دوست خوب كه برامون مهمه با اين احساس ها مياد پيشمون و بهمون ميگه حالم خرابه !! ما با اون دوست تو اون حالت چطوري برخورد مي كنيم؟

چقدر مراقبش هستيم كه بهش دلداري بديم؟ كه باهاش مشفق و رئوف باشيم؟ كه حمايتش كنيم كه اميدش رو از دست نده! كه بهش يادآوري كنيم كه مي فهميمش كه چه لحظه هاي سختي رو تجربه مي كنه ولي در عين حال بهش ياداوري مي كنيم كه دنيا به آخر نرسيده و بازم مي تونه از نو شروع كنه با تجربه بيشتر!

خوب چرا نبايد با خودمون همين قدر حمايتگر و مهربون باشيم؟

حالا ممكنه بگين خوب بلد نيستيم! اما خبر خوب اينه كه همه مي تونن اين مهارت رو ياد بگيرن! چون قبلا اين كار رو در مورد ديگران ياد گرفتيم كه چه جوري انجام بديم! اكثر ما مي دونيم چه جوري حرف بزنيم و چطوري با لحن آروم و گرم صحبت كنيم تا به كسي كه برامون عزيزه روحيه بديم! كه مبادا بيشتر از اين آزار نبينه! كه مبادا نرنجونيمش! … ✅❇️

قدم به قدم مهربونی با خود

براي ادامه مطلب، و قدم هايي كه بايد براي خودمون برداريم تا با خودمون مهربون باشیم قدم های زیر رو بردارید:

اولین قدم

تمرین کنیم همان قدر که میتونیم به دیگران با لحن آرام و مهربون دلداری بدیم با خودمون هم مشفقانه صحبت کنیم و به خودمون دلداری بدیم نه اینکه خودمون رو ملامت گرانه و بیرحمانه به تیغ انتقاد بکشیم!

قدم دوم

این که فراموش نکنیم که همه انسانها ناقص هستند و زندگی های ناقصی دارن چه ما نقص هاشون رو ببینیم و چه نبینیم! این یک اصل در زندگی هستش پس ما استثنا نیستیم! و به کمال رسیدن دروغی بیش نیست.

قدم سوم

این که احساسات سخت خودمون رو با آغوش باز بپذیریم و ازشون هیچ وقت فرار نکنیم. ما برای حل مشکلمون اول باید با خودمون رو به رو بشیم و از خودمون بپرسیم که میدونم دچار مشکل شدی، چطور می تونم بهت کمک کنم تا از مخمصه دربیای؟ اولین کاری که بعد از انجام اشتباه یا خطا می کنیم باید این باشه که با خودمون صادق باشیم و به خودمون مهربانانه و با آغوش باز بگیم می دونم داری زجر میکشی و اذیت میشی! این یعنی داریم به احساسمون ارزش میدیم و به خودمون حق میدیم که تو این شرایطط سخت عذاب بکشیم و خودمون رو بابتش ملامت نمی کنیم، این یعنی می پذیریم که زجر کشیدن و عذاب کشیدن بخشی از زندگیه و ما نرمال هستیم و خیلی از آدم های دیگه هم تو شرایط ما احساس های دردناکی مصل اونچه که ما تجربه می کنیم دارن.

با خودمون مهربون باشیم
با خودمون مهربون باشیم

نتیجه

پس با خودمون با لحن مهربون صحبت کنیم، دستمون رو روی قلبمون بزاریم و خودمون رو تو آغوش بگیریم، پوستمون رو نوازش کنیم و به خودمون چیزهایی رو بگیم که به یه دوست میگیم که آروم بشه! این که بگیم خیلی ناراحتم که اینقدر پریشونی، می دونم لحظه های سختی داری، چه کاری برات انجام بدم تا آروم شی؟

به جای اینکه بگیم حقت بود! هزاربار بهت گفته بودم! تا تو باشی دفعه بعد حرف گوش کنی !

به خودمون بگیم من کنارتم،مراقبتم و با همه خطاهایی که انجام میدی تنهات نمیزارم… در واقع همون مامان مهربونی با خودمون باشیم که خیلی کم تجربه اش کردیم و همیشه در حسرتش بودیم. درسته سخته ولی میشه!

متن از مهشید آبارشی